من در اين دنيا نكردم گناهي
به چشمانت غقط كردم نگاهي
اگه باشد نگاهي وگناهي
مجازاتم بكن هر طور كه خواهي
وقتي كه خداي آسمانها بندهايش را آفريد باقلم نك طلايي پرنده پرطلايي رنگ را روي پيشاني
هر كه نوشت وقتي كه نوبت به ما رسيد قلم نك طلايي شكست پرنده پرطلايي پريد و روي پيشانه هاي ما نشست .....
قصه تلخ سرنوشت
من مي روم غريب ترين آشناي تو
باكوله باري پرشده از عقده هاي تو
هرچندخسته دل ونا اميد مي روم
ام اميدم است كه آبي بريزد از من دستهاي تو
آتش بزن مرا باورم شود
مي خواهم از نگاه تو چيزي سرم شوم
***
تني آلوره دردودلي لبريزغم دارم
زاسياب پريشاني تورااي عشق كم دارم
***
تنها اگر خلوت رويا نشسه ام
شادم كه باخيال تو تنها نشسته ام
***
عمرماكوتاه دستان درغم دنيا گذشت
خوب بايد بودي دور زندگي ازماگذشت
***
شب محذون درآغوش سحر شد
خذان هم با بهارم همسفرشد
دل من يك جهان بي كسي بود
به پايان شبم غم شعله ورشد
****
نسيم جانفراي باورم باش
نهال طبع شعردفترم باش
تمام لحظه هاي تو هيچ است
به روي شانه ها بال وپرم باش
****
به شور عشق شيرين شارم امشب
تو پنداري كه من فرهادم امشب
يك امشب را بيا در لحظه هايم
به خورشيد رفت دلدادم امشب
***
تقديم به تو